loading...
گــــوريـــــچ دشتياري
گلاب بازدید : 265 شنبه 01 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سلام
تصویر زیر مربوط به درختی است که آن را در مسیر جاده ی چابهار - کهیر - زرآباد دیده ام.این درخت درست بعد از روستای بندینی قرار دارد.چون آرایش درخت جالب بود تصویری از آن تهیه کردم تا شما هم ببینید.

گلاب بازدید : 251 شنبه 01 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
استیو جابز کسی است که هنر و شخصیتش به تعریف نسل جدیدی از تکنولوژی و دگرگونی جهان کمک کرده است .این شخص صاحب شرکت افسانه ای که همه ما می شناسیم هست ،شرکت اپل. و این شرکت کامپیوترهای شخصی ، سخت افزار و نرم افزارهای خودش را خود به تنهایی تولید می کند .
این مرد با انرژی نا محدود و شخصیت کاریزماتیک و گیرای خود یک مدیر جذاب و منحصر به فرد به شمار می آید .حتی هنگامی که سعی می کند خیلی معمولی و عادی صحبت کند ،سخنانش بسیار زیرکانه است ، و در سخنوری استعداد خاصی دارد . اغراق نیست که بگوییم استیو جابز برترین مدیر آی تی سال های اخیر بوده است .حتی لباس پوشیدن او منحصر به فرد و در نوع خود بسیار جالب است .
در اینجا متنخبی از بهترین حرفایی که او زده جمع آوری شده است ، درس هایی طلایی که به شما برای موفقیت در زندگی کمک می کند:


۱ . نو آوری تمایز بین یک رهبر و یک دنبال رو است
نوآوری هیچ گونه مرزی ندارد. تنها مرز فقط تخیل شماست. زمان در اختیار شماست که چه چیز را می خواهید از این جعبه بیرون بیاورید. اگر شما جزئی از یک صنعت رو به رشد هستید، به راه هایی فکر کنید که بیشتر موثر باشید؛ چگونه مشتری پسندتر باشید و اینکه چگونه به سهولت تجارت کنید. اگر شما جزئی از یک صنعت راکد هستید، هر چه سریع تر از آن بیرون آیید قبل از این که خودتان فرسوده شوید، غیر موثر شوید و از تجارت خارج شوید. به یاد داشته باشید که طفره رفتن اینجا یک گزینه برای شما محسوب نمی شود. هم اکنون شروع به نوآوری کنید.
۲ . معیاری از کیفیت باشید .بعضی از افراد در محیط هایی که ممتاز بودن و برتری انتظار می رود استفاده نمی شوند .
هیچ میانبری به برتر بودن نیست .شما باید برتری خودتان را تعهد کنید .از استعدادها و توانایی های خود استفاده کنید و مهارت هایی که بهترین راه را برای جلو انداختن شما از بقیه مهیا می سازد را به کار گیرید .با یک استاندارد بالا زندگی کنید و به جزئیاتی که واقعا باعث تفاوت شما با دیگران می شود توجه کنید.ممتاز بودن و برتری سخت نیست . خیلی ساده همین الان تصمیم بگیرید که ممتاز و برتر باشید و سپس از آن چیزی که زندگی به شما بازتاب می دهد متحیر می شوید.
۳ . تنها راهی که می توانید کارهای بزرگ انجام بدهید این است که آنچه انجام می دهید را دوست بدارید .اگر شما هنوز این راه را پیدا نکردید ،به جستجو ادامه دهید .درمانده نشوید .با تمام وجود از ته قلب خود تلاش کنید، سر انجام شما این راه را پیدا خواهید کرد.
من این را در ۴ کلمه خلاصه می کنم : Do What You Love یا کاری انجام بده که دوستش داری . در جستجوی حرفه و مسیری باشید که به زندگی شما جهت ، مقصد و خشنودی می دهد .هدف ها را تشخصی دهید و برای هدف هایی که به زندگی شما معنی و ارزش می بخشد تلاش کنید .این کار فقط به سلامتی روحی و انگیزه داشتن شما کمک نمی کند ، بلکه باعث می شود شما در زمان های سختی احساس بهتری داشته باشید و التیام بخش شما خواهد بود .آیا شما در روز شنبه صبح از تخت خود می پرید و پیش به سوی پیشرفت و کارهای این هفته می روید؟ اگر پاسخ شما خیر است بیشتر فکر کنید تا دلیلش را پیدا کنید .
 
  
 
 
۴ . می دانید که بیشتر غذایی که می خوریم به دست افراد دیگری درست شده است. لباسی را می پوشیم که کسان دیگری آنها را ساخته اند. ریاضیاتی را استفاده می کنیم که اشخاص دیگری آن را توسعه داده اند … منظورم این است که ما به ندرت چیزی را به دست می آوریم. خیلی شگفت انگیز و خارق العاده است وقتی چیزی را خلق می کنید که بر اساس تجربه و دانش بشری باشد.
به صورتی زندگی کنید که از لحاظ اخلاقی منطقی باشد. سعی کنید که در دنیای اطرافتان تغییری حاصل کنید و به سوی بهتری سوق دهید. آن گاه توجیه بهتری برای زندگی خواهید یافت و بهترین مرهم برای ملالت و خستگی به شمار می رود. همیشه کارهای زیادی برای انجام دادن هست. همیشه در مورد کاری که انجام می دهید با دیگران گفت و گو کنید. نصیحت نکنید یا حق به جانب نباشید و یا متعصبانه فکر نکنید همچنین افراد را از بحث دور نکنید. از مثال زدن خجالت نکشید و از هر فرصتی استفاده کنید که به دیگران اجازه دهید بدانند که چه کاری را انجام می دهید.
۵ . در بودا یک اصطلاح هست به نام : “افکار یک نوآموز” . بسیار شگفت انگیز است که افکار یک نو آموز را داشته باشید.
نوعی طرز تفکر است که هر چیز را به صورتی که هست می بینید، قدم به قدم و در یک آن به ماهیت هر چیز پی خواهید برد. افکار نو آموز نوعی تمرین عبادت و ریاضت در اعمال به حساب می آید. این فکر هست که باعث تصدیق بلا تصور و چشم داشت، قضاوت و پیش داوری می شود. به افکار یک نو آموز که به مانند یک کودک دنیای اطراف خود را می بیند نگاه کنید، پر از کنجکاوی، شگفتی بهت و حیرت.
۶ . ما اساسا معتقدیم که شما تلوزیون نگاه می کنید تا فکر نکنید ، و زمانی که شما با کامپیوتر کار می کنید ، می خواهید فکر کنید
مطالعات آکادمیک در طول دهه های مختلف نشان دهنده ی این است که تلویزیون اثر مهلکی بر روح و روان انسان دارد. بیشتر بینندگان تلویزیون می دانند که عمل آنها باعث کندی در ذهن و تباهی آن می شود ولی بیشتر زمان خود را جلوی این جعبه می گذرانند. پس تلویزیون را خاموش کنید و سلول های مغزی خود را نجات دهید. اما بسیار محتاط باشید، کامپیوتر هم می تواند باعث از بین رفتن سلول های مغزی شود. سعی کنید صحبتی داشته باشید با شخصی که به مدت ۸ ساعت در روز به بازی های اکشن یا مسابقه ای می پردازد !
۷ . من تنها کسی هستم که یک چهارم یک بیلیون دلار را در یک سال از دست داده ام … این موضوع خیلی شخصیت ساز است.
اشتباه کردن را برابر با اشتباه بودن ندانید. شخص موفقی وجود ندارد که تا به حال دچار اشتباه یا شکست نشده باشد، افراد موفق اشتباه می کنند و نوع زندگی خود را عوض می کنند یا نحوه ی عملکرد خود را تغییر می دهند که بتوانند با اشتباه خود رویارویی کنند، پس بار دیگر آن اشتباه را انجام نخواهند داد. آنها اشتباهاتشان را بازگو می کنند تا اخطاری باشد نه اینکه نشانه ی نا امیدی یا بی کفایتی باشند. اشتباه کردن به این معنا نیست که مثل یک احمق زندگی می کنید.
۸ . من تمام فن اوری هایم را برای یک بعد از ظهر بودن با سقراط معامله می کنم.
در دهه گذشته ، کتاب های زیادی از شخصیت های بزرگ تاریخی در کتاب خانه های سرتاسر جهان موجود است . و سقراط به همراه لئوناردو داوینچی، نیکولاس کوپرنیک، چالز داروین و آلبرت انیشتن قله های الهامات در استقلال اندیشمندان هستند. اما سقراط اولین بود. چیچرو در مورد سقراط می گوید: ” او فلسفه را از آسمان به صورت زنده برای مردمان به زمین آورد.” بنابراین از اصول سقراط در زندگی، کار، یادگیری و روابط خود استفاده کنید. این کار را برای خودتان انجام دهید نه برای سقراط، و ببینید چه قدر درستی ، زیبایی و خوبی می توانید به زندگی هر روزه ی خود وارد کنید.
۹ . ما اینجا هستیم که تغییری در جهان به وجود آوریم، در غیر این صورت چرا هم اکنون اینجا هستیم؟
شما می دانید که کارهای بزرگی در زندگی می توانید انجام دهید؟ و می دانید که هر زمان که یک فنجان قهوه برای خود می ریزید چقدر این کارهای بزرگ خاک خواهند خورد؟ و قصد دارید قبل از انجام این کارها کمی بیشتر فکر کنید … همه ی ما با هدیه ای به دنیا آمده ایم که به زندگی بدهیم، هدیه ای برای تمام رؤیاهایمان ، رغبت هایمان، احساساتمان و کنجکاوی هایمان. این هدیه در واقع هدف ماست. شمابرای انتخاب هدف خود نیاز به هیچ اجازه ای از دیگران ندارد . هیچ رئیسی، معلمی، والدینی یا کشیشی این قدرت را ندارد برای شما تصمیم بگیرد که هدف شما چیست. فقط باید این هدف منحصر بفرد را بیابید.
۱۰ . زمان برای شما محدود است، پس وقت خود را برای زندگی دیگران تلف نکنید. در عقاید تعصب آمیز به دام نیافتید .به گونه ای زندگی نکنید که نتیجه ی افکار افراد دیگری هستید. نگذارید سر و صداهای افکار دیگر باعث شود به صدای درونی خود گوش نکنید. از همه مهم تر، این جرئت را داشته باشید که از قلب خود پیروی کنید. ضمیر نا خود آگاه تنها چیزی است که می داند شما به چه تبدیل خواهید شد. هر چیز دیگر در درجه ی دوم قرار خواهد گرفت.
آیا شما از زندگی برای به تحقق رساندن رویای دیگران خسته شده اید؟ شک نکنید این زندگی شماست و شما این حق را دارید که هر گونه که می خواهید زندگی کنید. به گونه ای زندگی کنید که شما انتخاب می کنید و شما رئیس خود هستید.
هر یک از این درس ها ممکن است در ابتدا برای گنجاندن در زندگی مشکل به نظر برسد ، اما اگر شما مسیر را هموار کنید این درس ها به سادگی برای شما رخ خواهد داد و خواهید دید که چه پیشرفتی در زندگی و عملکرد خود خواهید داشت . پس پیش بروید و این نکات را رعایت کنید .
گلاب بازدید : 456 شنبه 01 اردیبهشت 1403 نظرات (2)

متن سرود اسلام ساهگا که توسط حافظ رعایت الله و عبدلله شهیدی به سبک های سرود بلوچی

اسلام زندءَ باد قرآن زندءَ باد                                              اسلام زندءَ باد قرآن زندءَ باد

اسلام ء ساهگ ءَ غم روت و گار بیت                                   قرآن ء گلشن ءَ پلانی هار بیت

اسلام ء برکت ء دنیا بهار بیت                                             قرآن ء وانگ ء هر دل قرار بیت

باندا مرئ عمل مرچی ادا بکن                                           هر منکرء وتا سند ء جدا بکن

اسلام ء خاطرء جانا فدا بکن                                             قرآن ء بوان مدام حقی ادا بکن

بیت محشرا ترا اومان روشنی                                          تی راهنمایی بیت ایمان روشنی

قبرا که بیت ترا اومان روشنی                                          تی همنشین بیت  قرآن روشنی

هر کس که مومن انت آ بیت ما جنتا                                  قرآن گیش کنت تی قدر و قیمتا

آسا نجات بیت اسلام ء برکتا                                           رب گورائی کنت قرآن شفاعتا

زنده دوئی شپا مپتا مدء هدر                                           حرف ء تو یاد بگر مپتا مرو متر

اسلام ء ساهگا عمرا بکن به سر                                      قرآن ء بوان مدام هر شام و هر سحر

یا رب روانبدا گرچه کتا خطا                                             تو مهربانیه هر کس که کنت دعاء

.

گلاب بازدید : 249 شنبه 01 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

ناکو، ترو: پیر ، کهنه و عقب مانده


دائی، عمو و خاله: مدرن و پیشرفته!؟


آخ که دلم ریخت چون برادرزاده ام مرا "ناکو" صدا کرد! نمیدانم مگر پیر شده ام که بالاچ جان مرا ناکوخطاب کرد؟ . مثل اینکه واقعا پیر شده ام. نه اینجوری نیست! این بچه ها هنوز متوجه نیستند که من پیر نیستم. آخه قربونتون برم بالاچ جان عزیز دلم، مرا "ناکو" نگو- به من "عمو" بگو. مثل اینکه دیگر دارد بدتر میشود چون خواهرزاده کوچکم مرا "کاکا"صدا میزند هانی جان من دائی ات هستم. نمیخواهم ار این به بعد به من ناکو بگوئی ها... من البته تنها نیستم شنیدم که طفلکی خواهر کوچکم را هم "ترو" صدا کردند. آخه فدای اون چشاتون برم مگه عمه ناز نازی شما و خاله مهربونتون پیر شده که او را "ترو" صدا می زنید. طفلکی فکرمیکنه که پیرزن شده و ناراحت میشه. به من قول بدهید که از این به بعد مثل بچه های خوب کلمات خوبی چون عمو و خاله و دائی و داداش و آبجی به کار ببرید. آفرین به شما...

خوانندگان عزیز بلوچی نام و نشان- حتما شما هم موضوعاتی نظیر این را شنیده اید. البته در این میان من نوعی مقصر نیستم. فقط می خواهم به این امر بیندیشید که چرا اینگونه است. مگر نه این است که ناکو همان عمو و دائی است و ترو همان خاله و عمه. چه اشکالی دارد که کما فی السابق مثل بزرگترهایمان کلمات و عبارات زبان شیرین بلوچی را به کار ببریم؟ آیا حیف نیست که عبارات پارسی و اردو عربی و انگلیسی را جایگزین عبارات، نامها و اصطلاحات زبان مادری مان کنیم؟

دوستان و برادران و خواهران عزیزم- من نمیگویم که بلوچی از دیگر زبانها بهتر و بالاتر است، اما بایستی این اعتماد به نفس را داشته باشیم که خودمان را از مردم و زبانهای دیگر کمتر ندانیم. در عین حال، نبایستی نسبت به فراگیری زبانهای دیگر همچون فارسی و اردو و عربی و انگلیسی و دیگر زبانها تعصب داشته باشیم. البته لازم است که آن زبانها را یاد بگیریم. اگر کلمات تکنیکی خاصی در بلوچی نداشته باشیم حتما و بدون تعصب از آن زبانها عاریه بگیریم. اما از زمانیکه بلوچ و بلوچی بوده است ما همیشه "ناکو" و "ترو" و "برات/ براس" داشته ایم و وظیفه ماست که بدون تعصب از این کلمات و نسبتها استفاده کنیم و به فرزندانمان خاطرنشان سازیم که این نسبتها و عبارات نغز و شیرین بلوچی را به کار گیرند. چه بخواهیم وچه نخواهیم ما "بلوچ" هستیم و نباید خجالت بکشیم. بر عکس، بر آن باشیم که نه تنها دیگر زبانها را بخوانیم و یاد بگیریم، بلکه در یادگیری و غنا وشکو فائی فرهنگ و زبان بلوچی تا حد توانمان عمل کنیم. از مسئولین امر هم بخواهیم که این امرمهم را جدی بگیرند، چون نابودی یک زبان در واقع مرگ یک ملت است. کاربرد و رشد زبان بلوچی نه تنها واپسگرائی نیست، بلکه عین شکوفائی و پیشرفت است.


بلوچی مئی وتی شهدئین زبان انت!


 

گلاب بازدید : 227 شنبه 01 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
شفق بلخی ( رح ) حکایت میکند که روز مردم شهر بصره نزد ابراهیم ادهم جمع شده و سوال کردند که : چرا دعای ما قبول نمیشود ؟

وی گفت : خداوند ( ج ) میفرماید که قلب های شما فدای ده چیز شده است
1:- خداوند ( ج ) را شناخته اید ولی حق اوتعالی را بجا نیاورده اید.
2:-قرآنکریم را تلاوت میکنید ولی به آن عمل نمیکنید.
3:-دعوای محبت رسول الله (ص) را دارید ولی سنتهای آنحضرت را ترک میکنید.
4:-میگوئید با شیطان دشمنی دارید ولی شیطان را اطاعت میکنید.
5:-ادعای دخول جنت میکنید ولی برای بدست آوردن آن ( جنت ) سعی نمیکنید.
6:-میخواهید از آتش دوزخ نجات یابید ولی خودرا دوستانه به آن می اندازید.
7:-گفتید مرگ حق است اما برای آن کدام آمادگی نگرفته اید.
8:-به عیوب دیگران پرداختید و عیوب خویش را فراموش نمودید.
9:-مردهکان را دفن نمودید ولی از آنها عبرت نگرفته اید.
10:-از نعمت های الله ( ج ) استفاده کردید ولی شکر ان نعمت هارا بجا نیاورده اید.بازا ، بازا ، هر آنچه هستی بازا گرکافر ، گبرو بت پرستی بازا تصویراین درگه ما درگه نا امیدی نیست صد بار گر توبه شکستی بازا تصویر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زندگی جز خوابی آشفته ورویایی سرشار از خواهش نفس نیست.اندوه روح را پوشاندن وشادی را جایگزین آن کردن ،راز روح است.


گلاب بازدید : 229 شنبه 01 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شاعر گمنام سعدی دوران مولانا عبدالله روانبد

کدی بیت در کپیت دنزان سواری     دلیری، پرمرائی، سرمچاری

در سال ۱۳۴۵ ه‍.ق هیجدهم شعبان المعظّم، روز دوشنبه، گریه ی طفلی در فضای دهکده ی باهو کلات طنین انداز شد و کلبه پدر و مادر را به نور جمال خویش، منور ساخت. این نور تنها به یک کلبه یا روستا اکتفا نکرد بلکه تمام بلوچستان و حتی بعضی کشورهای دیگر را نیز تحت الشعاع قرار داد. این نوزاد حضرت مولانا محمد عبدالله روانبد فرزند «مولانا محمد یحیی» پیشوای مذهبی باهو کلات بودند.

یکسال پس از تولد مولانا والد گرامی ایشان از باهوکلات به راسک و از آنجا به پیشین نقل مکان کردند. مولوی عبدالله در همان اوان کودکی آثار ذکاوت و هوش از سیمایش آشکار بود. در پنج سالگی شروع به خواندن کرد. ایشان بیشتر کتابهای درسی را از محضر والد بزرگوار فراگرفتند. سپس در سال ۱۳۷۱ ه‍.ق برای پایان تحصیلات و اخذ مدرک به کراچی پاکستان رفتند و در مدرسه ی مظهر العلوم مدرک تحصیلی را دریافت کرد.

مولانا پس از بازگشت از کراچی در «دشت سنت سر» به عنوان پیشوای مذهبی آن محل، سکونت اختیار کرد؛ اما چند ماه بعد هنگامی که والد گرامی ایشان در مکه وفات یافتند، ایشان ناگزیر به پیشین باز گشتند و امامت و پیشوایی آن منطقه را به عهده گرفتند. دراین سالها مولانا کمرهمت بستند و به تبلیغ و ارشاد مردم مشغول شدند. قضاوتش آنچنان عادلانه بود که نه تنها مردم پیشین، بلکه از راههای دور و دراز به محضر شرع و قضاوت ایشان حاضر می شدند. در سال ۱۳۸۸ ه‍.ق مدرسه ی دینی تعلیم القرآن را در پیشین تأسیس کردند. ایشان در سال ۱۳۹۵ به زیارت خانه ی خدا مشرف شدند و در بازگشت قصیده ی معروف «سفر نامه ی حرمین شریفین» را سرودند. مولانا در آخر قصیده اینگونه از خدا دعا خواسته اند :

«یارب مکن تو ای سفرا آخری سفر

قسمت بکن زیارتءِ حرمین باربار»

این دعای مولانا به هدف اجابت نشست. چون ایشان ده بار به زیارت خانه ی خدا نایل آمدند. سال ۱۴۰۸ ه‍.ق مطابق با ۱۳۶۷ ه‍.ش، سال مفارقت و اندوهناکترین سال برای ما و تمام قوم بلوچ بود. حضرت مولانا پس از ادای مناسک حج به اتفاق «حاجی شاهی» و «حاجی صاحبداد» ‌روانه ی العین شدند اما در بین راه آن خورشید علم و معرفت، آن جامع معقول و منقول، آن شاعر بی بدلیل بلوچستان براثر واژگون شدن اتومبیل، برای همیشه چشم از جهان فروبست. مولانا تنها شاعری هستند که تمام اشعارشان شاهکارادبیات بلوچی هستند. او در تمام زمینه های شعری استاد بلامنازع است. درحماسه آنچنان بخوبی صحنه آرایی می نماید که خواننده را با خود به تماشای آن صحنه ها می برد.

اشعار عاشقانه ی ایشان نیز شاهکارهای ادبی بلوچستان محسوب می شوند. شعرهای «قلم»، «گل و زیور» و «شعر خواب و خیال» که اشعار عاشقانه، مولانا هستند، مرواریدهایی از دریای عقل و معرفتند که به دست شاعری توانا سفته شده اند.

شعر قومی «مکران» بالاتر از آن است که در تعریف و توصیف ما بگنجد، چرا که این شعر زیبا در بردارنده ی تمام آداب و رسوم، طریقه ی زندگی بلوچها و هزاران نکته ی ظریف دیگر است. همچنین نام صدها گل و گیاه و درخت وحیوان در آن به زیبایی گنجانده شده است؛ از همه زیباتر صحنه آرایی ها، کاربرد صدها آرایه ی معنوی و لفظی، آنرا از شاهکارهای دیوان بلوچستان قرار داده است.

اشعار مذهبی آن بزرگواری زیاد است. هدف ایشان از سرودن این اشعار، آشنایی مردم با مسایل دینی و احوال معاد بود. چون نظم بهتر از نثر در ذهن مردم جای می گیرد، ایشان مسایل دینی، احوال معاد وحوادث تاریخی را به نظم در آورده اند.

مولانا در اشعار تاریخی و حماسی صدراسلام، دو هدف را دنبال می کنند؛ یکی اینکه یا دو خاطره ی مجاهدان و بزرگان صدر اسلام زنده بماند؛ دوم اینکه بلوچها از آن دلیریها و جانفشانیهای نخستین مجاهدان، باخبر شوند و درس بیاموزند.

مولانا دراین کار، موفقیت چشمگیر، بدست آورده اند؛ زیرا هم اکنون همه کمابیش داستان آن بزرگان را از نوای گرم «کمالخان»، «ملاغلام قادر»، «شهداد» و «ملادرمحمد» شنیده اند و حتی بسیاری از مردم آن شعر ها را از برکرده اند. نوای گرم «ملادرمحمد» که شعر «جنگ بدر» را می خواند تا مدتها از رادیو زاهدان پخش می شد.

قصد مولانا از اشعار قومی، حماسی و وطنی، آشنایی بلوچها با فرهنگ، آداب و رسوم گذشتگان و زنده نگهداشتن حس وطن دوستی است. همچنین شکوفایی ادبیات بلوچستان را می توان در واژه های زیبا، ضرب المثلها، نکته‌های ظریف، تلمیحات و اشاره به داستانهای تاریخی جستجو کرد.

حس وطن دوستی در جای جای اشعار مولانا دیده می شود. «شعر مکّران» سرتاسر عشق به وطن است. مولانا آنرا از مازندران بهتر وزیباتر می بیند. آنرا «رشک یمن» و «داغ ختن» ‌می بیند. سنگ وشن آنرا «درعدن» می بیند. «درخت گز و کنار» را «سرو و سمن» می بیند. «زیرک» را «شاخ نسترن» می‌بیند. در مقدمه ی شعر داد شاه نیز حسن وطن دوستی مشاهده می شود.

«جی مکران مامء یلان

بباتَی مدام عیش و گلان

هنچو که صد برگین گلان

پروا مباتی بلبلان»

عشق به وطن طبق گفته پیامبر اسلام ( ص ) جزوی از ایمان است.

حضرت مولانا در شعرشان به این حدیث اشاره کرده اند :

«محمّد عربی شهریار ملک وجود    چه گفت؟ گفت که حب الوطن ز ایمان است»

مولانا در پند و اندرز، سعدی روزگار است. ایشان در وسط یا آخر بیشتر اشعارشان زبان به پند و اندرز می گشایند.

ایشان برای زنده نگهداشتن زبان و فرهنگ بلوچی، به برپایی جلسات مشاعره و تربیت شاگردان همت گماشتند. ابتدا خود ایشان شعری قرائت می کردند. سپس به اشعار حاضرین گوش فرا می دادند و در آخر، مولانا اشعار آنها را تصحیح می کردند و به آنها نمره می دادند.

چراغ جلسات مشاعره که با دم گرم مولانا روشن شده بود، حتی پس از وفات آن بزرگوار خاموش نماند؛ زیرا جلسات مشاعره همچنان برگزارمی شد هر چند آن فروغ اولیه درآن دیده نمی شد.

گلاب بازدید : 216 شنبه 01 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

امشب از هر گوشه ی دل بوی دلبر می رسد
بوی ناز عاشقی از دیده ی تر می رسد
امشب این دیوانه دل با ما نمی سازد چرا

گوئیا عطر جنون از دست ساغر می رسد
همچو زلف یاسمن امشب پریشان می شود
بخت بد بین کز کجا فریاد خنجر می رسد
آن دو چشم آهویی هرشب چه میخواهد ز دل
کز نگاه نازکش سنگی به گوهر می رسد
مدعی کو تا ببیند در حصار شعله ها
عمر ققنوس دلم هرشب به آخر می رسد
گرچه تار هستی ام اکنون ز هم بگسسته است
هرشب از تار دلم آهنگ دیگر می رسد
پر ز عطرم من از این شبهای خوب عاشقی
گرچه میدانم شبی عمر دلم سر می رسد 

        
                                
ملک ریسیی

تعداد صفحات : 34

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    مرا محبوب كنيد

    آمار سایت
  • کل مطالب : 338
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 31
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 41
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 185
  • بازدید ماه : 616
  • بازدید سال : 4,472
  • بازدید کلی : 80,847